گودال عشق¹⁰❤️🖤

خووووووب بپر ادامه🦋🦋

 من.....آدرین رو.....داشتم ادرین رو ......فراموش میکردم ! تمام زندگیم شده بود کت نوار . مدتی همونطور موندیم . بعد با اومدن دوستام و خانوادم و خانواده ی دوستام ، یکمی خودمون رو جمع و جور کردیم . آخه خیلی چسبیده بودیم به هم . ناجور بود😅 همه اومدن و حال کت رو پرسیدن . اون هم مثل همیشه لبخند زد و غم هاش رو زیر لبخندش پنهان کرد . با تک تکشون احوال پرسی کرد و دردش رو مخفی کرد . دلم براش کباب شد ! آخه مشکلش چی بود ؟ خب همه از دیدن گابریل تعجب کردیم اما.....کت نوار جور دیگه ای بود . فکر کردن به این چیز ها آرامش رو ازم گرفته بود .

 بالاخره شب شد و اون روز مسخره تموم شد . تمام روز رو پیش کت نوار موندم و سربه سرش گذاشتم تا بلکه فراموش کنه . شب وقتی خواستم از پیشش برم ، دستم رو گرفت . لیدی : آخخخخ 😖 /‌کت : چی شد ؟؟ / لیدی : هیچی فقط‌‌....‌این همون دستم بود که زخمیه 😑😣 / کت : اوه متاسفم . فقط خواستم بگم.....شب پیشم بمون ! نمیخوام از هم جدا بشیم‌......

بعد کلی کل کل کردن با کت نوار ، بالاخره راضی شدم که پیشش بخوابم ‌. رفتم روی تختش و دراز کشیدم ‌. با شیطنت گفت : مشکلی که با این موضوع نداری ؟؟😉 / لیدی : دیگه چه کنیم مجبوریم دیگه / کت: اوک پس انقدر غریبانه رفتار نکن . بیا بغلم 😁 / لیدی : چشم با کمال میل شاهزاده عزیزم ☺😊 / و بعد رفتم تو بغلش و سرم رو هم مچاله کردم و چسبوندم به سینش . اونم با دستش موهام رو آروم نوازش کرد . دوسش داشتم ! خیلیییی دوسش داشتم ! اصلا احساس ناراحتی نداشتم از اینکه توی بغل یه پسر میخوابیدم ‌. احساس میکردم اون وجود خودمه....../

 لیدی : کت ؟! / کت : هومم؟؟ / لیدی : بیداری ؟؟ / کت : اوهوم / لیدی : تو....مال منی ! فقط من ! دیگه به هیچکس نمیدمت ! فهمیدی ؟؟ / کت(با پوزخند) : تو هم مال منی ! عشق منی ! دنیای منی ! مال خودمی ! تورم به هیچکسی نمیدمت !! حق نداری دیگه نزدیک هیچ پسری بشی 😁😍 / لیدی : توهم دیگه حق نداری به دخترا امضا بدی😎 / کت : هرچی شما بگید بانوی من ! 😊 / و بعد دوباره سکوت کردیم و........

نفهمیدم چجوری شد که......خوابمون برد ❤

از زبان کت نوار : با جیغی که لیدی باگ کشید از جا پریدم . جوری که سرمم کامل پاره شد . نگران و متعجب مثل اینایی که از هیچ جا خبر ندارن ، دور و بر و نگاه میکردم ‌. به خودم اومدم دیدم لیدی باگ نشسته روی تخت ، اشک میریزه و نفس نفس میزنه . صورتش خیس عرق شده بود و تند تند نفس میکشید . کت : بانوی من چی شده ؟؟ / لیدی : هی...چی ! (ترجه : هیچی) / کت : یعنی چی هیچی ؟! پس چرا اینجوری گریه میکنی ؟؟ / لیدی : آخه....این.....سومین باریه که....این خواب لعنتی......تکرار شده ! / کت : کدوم خواب؟ / لیدی : م..مر..مرگ .....تو 😭(ترجمه : مرگ تو) / کت(پوفی میکشه) : ای بابا توهم با این خوابت.......بابا من خوبم به خدا اینا بیا ببین......سالمم . خوب شد ؟؟ / لیدی : آخه...... / کت : خوبم . باشه ؟! / لیدی : باشه ! // دستم رو بردم جلوی صورتش . سرش رو یکم برد عقب . اما من آدمی نیستم که تسلیم بشم😁 انگشتم رو زیر چشماش گذاشتم و اروم اشکش رو پاک کردم ‌. // کت : صورتت وقتی میخندی خیلی قشنگ تره / لیدی : شاید / کت : وایسا ببینم ، نکنه قضیه خواب الکی بوده و فقط دلت واسه من تنگ شده بود ها شیطون بلا ؟؟😈😂 بیا بیا بانو بیا بغلم ما که تعارف نداریم😂 / لیدی : کت.....خیلی بی مزه ای !😒 / کت : باشه ولی حالا یه بغل بده دیگه😁😂 / لیدی : با کمال میل......چیز...نه...منظورم اینه.....یعنی😅 //نذاشتم حرفش رو تموم کنه و محکم بغلش کردم .♥

از زبان لیدی باگ : بعد یه چند دقیقه ای که خودمو براش لوس کردم ، از تخت بلند شدیم . کمکش کردم دست و صورتش رو بشوره . بعد هم برگشتیم تو اتاق و به سفارش شهردتر بورژوا یه صبحانه مفصل واسمون آوردن . من زیاد میل نداشتم ولی کت نوار همینجوری داشت میخورد . من موندم چرا این همه میخوره انقدر لاغر و خوش اندامه ؟؟  // کت(با دهن پر): واسه چی نمیخوری ؟؟ / لیدی : اولا که با دهن پر حرف نمیزنن😑 دوما گشنم نیست / کت(با زحمت لقمه رو قورت میده) : بیا بخور ناز نکن بانو😉 / لیدی : نمیخوام خب میل ندارم / کت : ای بابا . نه مثل اینکه امروز از فاز لوس کردن بیدار شدی . باش من که مشکلی ندارم بیا خودم برات لقمه بگیرم😉😂 / لیدی : تشکر ولی نه نمیخورم / کت : میخوری / لیدی : نخیرم نمیخورم / که یهو کت نوار یه لقمه رو گرفت جلوی دهنم . سرم رو یکم اینور و اونور کردم ولی وقتی دیدم دست بردار نیست.......ناچار شدم لقمه رو خوردم . // کت : آها ، حالا شدی دختر خوب / لیدی : ای کت....... // که دوباره یه لقمه کرد تو دهنم . چشمکی زد و با غرور گفت : اینجوری به منم بیشتر کیف میده😌😂 / لیدی : خیلی بدجنسی...... // دوباره لقمه🙄 من بعدا دارم برات کت نوار خان . اول ، قلقلک . دوم ، اون kiss جلوی کل مردم . سوم ، این همه لقمه . بله بچرخ تا بچرخیم نوبت منم میشه😏 یهو کت نوار دست از خندیدن و شوخی برداشت و سکوت کل اتاق رو گرفت . // کت : بانوی من ؟؟ / لیدی : چی شدع ؟؟ / کت : من میخوام با گابریل حرف بزنم / لیدی : دیوونه شدی ؟؟ زده به سرت ؟؟ این یعنی رفتن تو قفس شیر و بستن در از پشت / کت : گفتم میخوام ببینمش / لیدی : اما‌‌.........اصلا به من چه چرا اینو از من میخوای ؟؟ / کت : چون تو میدونی کجاست و حواست از دور بهش هست اما من نه . / لیدی : نه..... / کت : نگو نه که همین پشت دست😐😂 / لیدی : باشه.....ولی به ظرطی که منم باهات بیام / کت : قبوله......🦋

از زبان کت نوار : بعد از صبحانه ، لیدی باگ از اتاق رفت بیرون و بعد چند دقیقه برگشت . // لیدی : اون توی خونشه تو حبس خانگی . با دکترتم حرف زدم گفت میتونی مرخص بشی / کت : باشه پس بریم / لیدی : تو هنوزم مطمئنی ؟؟ / کت : من همیشه از تصمیماتم مطمئنم / لیدی : میخوای بهش چی بگی ؟؟ / کت : چیزی که باید خیلی وقت پیش میگفتم...... / لیدی : چی ؟؟ / کت : فعلا صبور باش باید اول جواب سوالم رو ازش بگیرم بعد باهم حرف میزنیم . باشه ؟! / لیدی : میتونی راه بری ؟؟ / کت : نه . چون قرار نیست راه بریم قراره بدوییم / لیدی : نمکدون.....پاشو بریم // بلند شدیم و رفتیم.............«جلوی خانه گابریل» :: اونجا رو کاملا پلیس ها و گارد ملی و نیروی هوایی و هزار تا کوفت دیگه محاصره کرده بودن . رفتیم نزدیک تر . // لیدی : دیوونه بازی در نمیاری فهمیدی ؟! ما از راه قانونی وارد و خارج میشیم / کت: فهمیدم // رفتیم جلوی در . از دور یه چیزی توجهم رو جلب کرد . چی بود ؟؟ یا موسی پشمام ! 😐 اطلاعیه مرگ من....یعنی ادرین بود ؟؟ پوزخندی زدم و سعی کردم لیدی باگ متوجه اون پوستر نشه . پس واسه همین تو راه کل مردم سیاه پوشیده بودن حتی دکتر ها !! به خودم اومدم دیدم با راجر پلیس چشم تو چشم شدیم . سعی کردم نگاش نکنم . // لیدی : راجر......ما باید با اقای اگراست صحبت کنیم . باشه ؟! / 

راجر : حتما ولی.... قبلش...... / لیدی : قبلش چی ؟؟ / راجر : من یه معذرت خواهی به جفتتون بدهکارم . به خصوص تو کت نوار . منو میبخشی ؟؟؟ /‌ کت : البته / راجر : اوهه ممنونم ! بفرمایید داخل اون تو خونشه و همه ی وسایل رو هم زده شکونده😑 // رفتیم توی خونه.......از اتاق بالا صدای پرت کردن و شکستن و داد و فریاد میومد . ته دلم لرزید . بغضی کردم که وصف ناپذیر بود . نمیتونستم جلوی خودم رو بگیرم ! // لیدی : کت....من نگرانم بیا و منصرف شو برگردیم / کت : عمرا / لیدی : خواهش میکنم / کت : نترس من مواظبتم / لیدی : لازم نکرده تو مراقب من باشی . بهت گفته باشم اگه یه فداکاری کوچولو موچولو هم بکنی تیکه بزرگت گوشته / کت :‌ چشم😁/لیدی:آفرین

رفتم بالا . به لیدی باگ گفتم پشت در اتاق منتظرم بمونه . خیلی باهام کل کل کرد اما بالاخره راضی شد . در حالی که دستام میلرزید ، در رو باز کردم . با صدای قیژ قیژی باز شد . قدمی برداشتم و وارد اتاق شدم . (اتاق خودش یعنی درواقع اتاق ادرین) پدرم نشسته بود یه گوشه و انقدر وسایل رو شکونده بود دستش زخمی شده بود . تمام خرت و پرت های تتاقم داغون شده بودن . فوتبال دستی ، پیانو ، سی دی هام ، کتاب هام ، لبتابم ، تلویزیون ، مبل......حتی.....حتی عکس مادرم ! آروم قدم زدم و رفتم نزدیک پدرم . هنوز متوجه من نشده بود . دستم رو گذاشتم روی شونش . // کت : آقای آگراست ؟! / گابریل : ولم کنیننننننننننن ! / کت : آقای آگراست منم ! کت نوار ! / گابریل(آهسته و با ترس سرش رو برگردوند و به کت نگاه کرد . چشماش پر از اشک شدن) : از من چی میخوای ؟؟ اومدی عذابم رو ببینی ؟؟ دیدی ؟؟ هم پسرم رو از دست دادم ، هم شغلم ، هم زندگیم ، همچم رو از دست دادم میفهمی ؟؟ / کت : بله آقای آگراست میفهمم . و همه چیز رو هم از من گرفتید . / گابریل : این چه ربطی به تو داره ؟ / کت: گفتید ادرین مرده ، درسته ؟! / گابریل : من حتی جنازشو پیدا نکردم.....اون الان ۱۳ روزه گم شده ! هیچ خبری ازش نیستتتتت ! / کت : میخواید بهتون بگم اون کجاست ؟؟ / گابریل : منظورت چیه ؟؟؟ / کت : پسرتون زندست اون نمرده . فقط قلبش.....قلبش تیکه تیکه شده ! / گابریل : پسرم.....پسرم کجاست ؟؟؟؟؟ / کت : واقعا میخواید بدونید ؟ براتون مهمه ؟ / گابریل : پرسیدم اون کجاستتتتت ؟؟ / کت : الان میفهمید.........پلگ ، پنجه ها داخل ! (خوب. گند زدم به سریال...مهم نیست ادامع رو بخون)

 : در حالی که چشماش از حدقه زده بیرون) : ا...اد...ادر...ادری....ادرین ؟؟؟؟؟ / ادرین : سلام پدر😔 / گابریل : این......امکان نداره.......... / ادرین : چرا...داره......من....من گربه ی سیاه هستم تمام مدت من گربه سیاه بودم . / گابریل : آدرین ! من......دلم......دلم برات تنگ شده بود...... پسرم...... / آدرین : اوههه چه‌ جالب . واقعا دلت برام تنگ شده بود ؟؟ ولی من اصلا دلم برات تنگ نشد میدونی‌ چرا ؟؟ چون همیشه بهم دروغ گفتی . سرکارم گذاشتی . تنهام گذاشتی . محدودم کردی ، دیگه چی بازم بگم ؟؟ / گابریل : من....... / آدرین : تو چی... ها ؟؟ حرفی نداری بزنی !! در کنار این کارهات ، من و بانوم رو ۷ روز توی اون زیرزمین کوفتی زندانی کردی . یادت میاد چه بلایی سرمون آوردی ؟؟ یادت میاد ؟؟ اون موقع فکر میکردی که داری پسرت رو شکنجه میکنی ؟؟ فکر میکردی که داری پسرت رو زیر آب خفه میکنی ؟؟ فکر میکردی که به پسرت چاقو زدی ؟؟ ها ؟؟ تو نابودم کردی.........قلبم رو تیکه تیکه کردی........زندگیم رو ازم گرفتی !! میدونی چیه ؟؟ ای کاش به جای مامان ، تو میمردی !! // از زبان گابریل : جمله آخرش نابودم کرد ! من.....من با پسرم چیکار کردم؟؟ چطور تونستم ؟؟ نه . نباید کم بیارم . اون میتونه کمکم کنه . اون کت نواره نزدیکترین فرد به لیدی باگه ! باید ازش کمک بگیرم و مادرش رو برگردونم....اگه بهش حقیقت رو بگم مطمئنم میپذیره‌‌..........(خیلی خبیثی گابریل😠😕😞) «و گابریل تمام ماجرای امیلی و هاک ماث بودن خودش و مایورا و ووو..... رو برای آدرین تعریف میکنه و آدرین هم گرخیده بود . چند دقیقه گریه میکنه بعدشم...........»

شر برای پارت11🩵🦋💗

❤️لایک:2

بابای🍒🍒